یکی از مهمترین استراتژیهای روش تحقیق کیفی، نظریهپردازی دادهبنیاد (Grounded Theory) است. در این جا با تعریفی کوتاه از این استراتژی انجام روش کیفی، به سراغ آموزش روشهای کدگذاری در آن میرویم. نظریهپردازیدادهبنیاد (Grounded Theory)، یک روششناسی «استقرائی» کشفنظریه است که این امکان را برای پژوهشگر فراهم میآورد تا گزارشی نظری از «ویژگیهای عمومیموضوع» پرورش دهد، درحالیکه بهطور همزمان، پایه این گزارش را در مشاهدات تجربی دادهها محکم میسازد. استراوس و کوربین به سال ۱۹۹۸ با تدوین روالهای کتاب «کشفنظریهدادهبنیاد»، سه نوع کدگذاری پیشنهاد دادند:
- کدگذاری باز (Open coding)
- کدگذاری محوری (Axial coding)
- کدگذاری انتخابی (Selective coding)
کدگذاری باز
کدگذاریباز، فرآیند تحلیلی است که از طریق آن، مفاهیم شناسایی شده و ویژگیها و ابعاد آنها در دادهها کشف میشوند. در این مرحله از نظریهپردازی دادهبنیاد (Grounded Theory)، مقولههایاولیه اطلاعات در خصوص پدیده درحال مطالعه را بهوسیله بخشبندی اطلاعات شکل میدهد. پژوهشگر مقولهها را بر همه دادههای جمعآوریشده، نظیر مصاحبهها، مشاهدات و وقایع یا یادداشتهای خودبنیان میگذارد.
درواقع نظریهها جزء «دادههای خام» محسوب میشوند. پیشامدها، وقایع و اتفاقات، بهعنوان نشانههای بالقوه پدیده در نظرگرفته شده، یا تحلیل میشوند و بدینسان برچسب مفهومی دریافت میکنند. بنابراین «مفاهیم»، واحدهای پایهای یا خرد تحلیل هستند، زیرا از تصویر ذهنی و مفهومسازی از دادههاست که نظریه شکل میگیرد، نه به تنهایی از خود دادههای واقعی. درواقع پیشامدها، نشانههای مفاهیم هستند. تطبیق مستمر نشانهها، تحلیلگر را با شباهتها، تفاوتها و ثبات معنایی که منجر به ساخت یک مفهوم (یا مقوله) و ابعاد آن میشود، مواجه میکند.
مقولهها، در مقایسه با مفاهیم، انتزاعیتر بوده و سطحی بالاتر را نشان میدهند. آنها از طریق همان فرآیند تحلیلی انجام مقایسات برای برجستهسازی شباهتها و تفاوتها، که در سطح پایینتر برای تولید مفاهیم استفاده شد، تولید میشوند. مقولهها، «شالودهها»ی ساختن نظریه هستند. آنها ابزاری فراهم میکنند که بهوسیله آن نظریه میتوانند یکپارچه شود. در حین کدگذاری، تحلیلگر ممکن است متوجه شود که این مفاهیم علیرغم اینکه متفاوت هستند، بهنظر میرسد نشاندهنده فعالیتهاییاند که در راستای فرآیند مشابهی صورت میگیرند. دراینصورت آن مفاهیم میتوانند تحت یک سرفصل انتزاعیتر،گروهبندی شوند.
«ویژگیها» در نظریهپردازی دادهبنیاد (Grounded Theory) زیر مقولههایی از نوع کدهای باز است که وظیفه ارائه جزئیات بیشتر در مورد هر مقوله را داراست. در این نظریهپردازی، هر ویژگی، در مرحله بعد، بعد پیدا میکند. منظور از یک «ویژگیبعدبندی شده» این است که پژوهشگر، ویژگی را بر روی یک پیوستار تلقی کرده و در بین دادهها، مثالهایی را که دو نهایت این پیوستار را نشان میدهند، پیدا میکند.
پژوهشگران مختلف، نتیجه مرحله کدگذاری باز را به گونههای مختلف سازماندهی کرده و نمایش میدهند. برای مثال، همه نظریهپردازاندادهبنیاد، به ویژگیها و ابعاد نمیپردازند و یا گاهی بهتناسب موضوع پژوهش، در یک سطح بالاتر و علاوه برمقوله، «مقوله کلان» نیز تعریف میکنند.
نکته لازم دیگر اینکه نظریهپردازان دادهبنیاد برای بررسی دادهها، بهگونههای مختلفی عمل میکنند. اغلب نظریهپردازان دادهبنیاد دراین رهیافت به تحلیل جزئی میپردازند یا به بیان دیگر، متون و دادهها را خط به خط و کلمه به کلمه تحلیل میکنند، ولی برخی نیز بهدلیل اینکه این روش، زمان بسیار زیادی لازم دارد و انبوه مفاهیم ایجاد شده، پژوهش را متوقف کرده یا از راه اصلی خارج میکند، روش دیگری انتخاب میکنند و آن این است که تنها نکات و مضامین کلیدی را کدگذاری میکنند.
کدگذاریمحوری
کدگذاریمحوری، فرآیند ربطدهی مقولهها به زیرمقولهها، و پیونددادن مقولهها درسطح ویژگیها و ابعاد است. این کدگذاری، به این دلیل «محوری» نامیده شده است که کدگذاری حول «محور» یک مقوله تحقق مییابد. در این مرحله، مقولهها، ویژگیها و ابعاد حاصل از کدگذاری باز، تدوین شده و سرجای خود قرار میگیرد تا دانش فزایندهای در مورد روابط ایجاد گردد. استراوس در مرحله کدگذاری محوری از چند اقدام اصلی بحث کرده که در فهرست ذیل نشان داده شده است. این فهرست اقدامات اصلی کدگذاری محوری است:
- بیان کردن ویژگی های یک مقوله و ابعاد آنها، اقدامی که حین کدگذاری باز آغاز شده است.
- شناسایی شرایط گوناگون، کنش یا برهمکنشهای گوناگون و پیامدهای گوناگون مربوط به یک پدیده.
- ربط دهی یک مقوله با زیر مقولههایش، از طریق گزارههایی که چگونگی ربط آنها به همدیگر را مطرح میکنند.
- جستجوی سرنخهایی در دادهها که بر چگونگی ربط دهیهای ممکن مقولههای اصلی به هم دلالت دارد.
در این مرحله از نظریهپردازی دادهبنیاد (Grounded Theory)، یک مقوله مرحله کدگذاری باز را انتخاب کرده و آن را در مرکز فرآیندی که در حال بررسی آن است بهعنوان «پدیده مرکزی» قرار میدهد و سپس، دیگر مقولهها را به آن ربط میدهد. این مقولههای دیگر عبارتاند از:
- شرایط علّی: مقولههایی مربوط به شرایطی که بر مقوله محوری تأثیر میگذارند.
- زمینه: شرایط خاصی که بر راهبردها تأثیر میگذارند.
- مقولهمحوری: یک صورت ذهنی از پدیدهای که اساس فرآیند است.
- شرایط مداخلهگر: شرایط زمینهایعمومی که برراهبردها تأثیر میگذارند.
- راهبردها: کنشها یا برهمکنشهای خاصی که از پدیده محوری منتنج میشود.
- پیامدها: خروجیهای حاصل از استخدام راهبردها.
این مرحله مشتمل بر ترسیم یک نمودار است که «الگویکدگذاری» نامیده میشود. الگوی کدگذاری، روابط فیمابین شرایط علّی، راهبردها، شرایط زمینهای و مداخلهگر و پیامدها را نمایان میکند.
یک پژوهشگر نظریهپردازی دادهبنیاد (Grounded Theory)، یکی از مقولههای بهدست آمده از کدگذاری باز را بهعنوان مقوله محوری که اساس یک نظریه است، شناسایی میکند. سپس این مقولهمحوری، نقطه مرکزی الگوی کدگذاریمحوری میشود.
استراوس(۲۰۱۲) ویژگیهایی برای انتخاب یک مقوله محوری مطرح کرده که خلاصه آن در ذیل فهرست کرده است:
- آن مقوله باید محور باشد. یعنی همه مقوله های اصلی دیگر را بتوان به آن مربوط کرد.
- باید به کرات در دادهها ظاهر شود. این بدان معناست که در همه یا اکثر موارد به آن اشاره صورت گرفته است.
- توضیحی که به تدریج با ربط دهی مقوله ها رشد پیدا می کند، منطقی و محکم است. هیچ گاه داده ای به زور استخراج نمی شود.
- نام یا اصطلاحی که برای تبیین مقوله محوری به کار میرود، باید به قدر کافی انتزاعی باشد تا بتواند در انجام تحقیق در دیگر عرصه های خرد و واقعی مورد استفاده قرار گرفته و ما را به سمت ایجاد یک نظریه ی عمومیتر هدایت کند.
- هنگامی که مفهوم به شیوهی تحلیلی از طریق تلفیق با مفاهیم دیگر بهبود مییابد، نظریه از لحاظ عمق و قوت اکتشافی رشد مییابد.
کدگذاری انتخابی
کدگذاری انتخابی در نظریه پردازی داده بنیاد عبارت است از فرآیند انتخاب دسته بندی اصلی، مرتبط کردن نظام مند آن با دیگر دسته بندی ها، تأیید اعتبار این روابط، و تکمیل دسته بندی هایی که نیاز به اصلاح و توسعه بیشتری دارند. کدگذاری انتخابی بر اساس نتایج کدگذاری باز و کدگذاری محوری، مرحله اصلی نظریه پردازی است. به این ترتیب که مقوله محوری را به شکل نظام مند به دیگر مقوله ها ربط داده و آن روابط را در چارچوب یک روایت ارائه کرده و مقوله هایی را که به بهبود و توسعه بیشتری نیاز دارند، اصلاح می کند.